برچسب‌ ها: , ارسال دیدگاه
جمعه ها عصر خیلی ها می پرسن چرا اینقدر غم داری؟ همیشه جواب می دم منتظر آغامونم. بعضی ها می خندن. بعضی ها التماس دعا می گن ولی فقط یه نفره که می دونه همجنس گرا هستم. اون همیشه سرم داد می زنه " آقای شمام می یاد اینقدر غصه ...  یاد آد نخور خور ور"
صداش اونقدر بلنده که تو خودم می پیچه! واسه همین هیچ وقت حرفشو نفهمیدم.

این پست را پرینت کنید و یا بصورت فایل PDF ذخیره نمایید اشتراک دیدگاه های این پست ارسال به توئیتر ارسال به بالاترین ارسال به فیس بوک ارسال به خوشمزه

درباره

عکس من
این بلاگ تحفه درویش است. برگ هایی از زندگی یک همجنس گراست که هنوز سبز اند.

برگه ها

هم آغوش شانه های عشق

و چه زيبا در سكوتی شبانه، دو شانه مردانه یک سنگيني را پناه مي شود.

طراحی شده توسط زنورس | تبدیل شده توسط قالبهای پلاس