برچسب‌ ها: , ارسال دیدگاه
چند وقتی بود می خواستم از سوپری گردو بگیرم. از این بسته های چینی، غیر چینی. دو سه روز سرک می کشیدم تو یخچالش؛ همون جای همیشگی. به خیال اینکه تموم کرده می یاره چیزی نگفتم. روز چهارم دلم رو زدم به دریا یه جور که خیس نشه پرسیدم از گردو خبری نیست انگار؟! حاجی سوپری ما هم گفت: "نمی خرن این منطقه؛ گرون شده، بیاریم می مونه. والّا ما که یکماهه سود نکردیم. روزی گرون می شه جنسا. هر چی فروختیم جنس خریدیم جاشو پر کنیم. بی خود سرپا واستادیم به خدا." منم زود آب تنم رو خشک کردم و یه "یا علی" گفتم و پریدم بیرون. دیروز چشمتون روز بد نبینه که دیدم یه بسته گردو گذاشته جای همیشگی و از دور چپ چپ نگا می کنه. آقا برداشتن ما همون و 15 هزار تومن (150000 ریال) جرینگی دادن سر این یه قلم نیم کیلویی همون. از دیروز تا حالا گهگاه یه نصفه گردو می شکونم و نمی دونی با چه احساس شاهانه ای می ذارم دهنم. با خودم گفتم این جمهوری اسلامی یه شاه برد ولی خدا وکیلی همه رو شاه کرد! بلا به دور. توضیح: عفیر معادل 1000 تومان و یک آخوندی معادل 10000 تومان است.

این پست را پرینت کنید و یا بصورت فایل PDF ذخیره نمایید اشتراک دیدگاه های این پست ارسال به توئیتر ارسال به بالاترین ارسال به فیس بوک ارسال به خوشمزه

درباره

عکس من
این بلاگ تحفه درویش است. برگ هایی از زندگی یک همجنس گراست که هنوز سبز اند.

برگه ها

هم آغوش شانه های عشق

و چه زيبا در سكوتی شبانه، دو شانه مردانه یک سنگيني را پناه مي شود.

طراحی شده توسط زنورس | تبدیل شده توسط قالبهای پلاس