
از دور قفسی میان شهر دیدم. با خود گفتم حتماً پرنده بزرگی
را در این قفس خواهند کرد. هرچه صبر کردم، هیچ پرنده ای ندیدم!
...
آقا گفته شده مداحان نوحه قناعت بخونن. همین ماه رمضونی، علی و نقی و جعفر و بقیه کلی مال و اموال داشتن و خدم و حشم. پس چی شد؟!
اگه بنا باشه با نوحه کار جلو بره که ما بهتر بلدیم.
دهن گشاد و با گریه دم بدید (جاهای لازم رو هم کش بدید. بیشتر آخر جمله ها، آخر کار)
"یه وقت زنــــــــــی، میــــــــــدونی یه مرد می یاد می گیرتت. یه وقت مردی، می دونی یه زنی هست که آروومت کنه ولی دوجنس گراها چــــــــــی ؟ نمیدونه با کی بره. بدتر از اون، دوجنسه ها چــــــــــی؟ زنه ولی صداش مردوو نــــــــــس. بمیرم که نباشم و بی احترامی مردم رو ببینــــــــــم.
یه وقت...
چند وقتی بود می خواستم از سوپری گردو بگیرم. از این بسته های چینی، غیر چینی. دو سه روز سرک می کشیدم تو یخچالش؛ همون جای همیشگی. به خیال اینکه تموم کرده می یاره چیزی نگفتم. روز چهارم دلم رو زدم به دریا یه جور که خیس نشه پرسیدم از گردو خبری نیست انگار؟!
حاجی سوپری ما هم گفت: "نمی خرن این منطقه؛ گرون شده، بیاریم می مونه. والّا ما که یکماهه سود نکردیم. روزی گرون می شه جنسا. هر چی فروختیم جنس خریدیم جاشو پر کنیم. بی خود سرپا واستادیم به خدا."
منم زود آب تنم رو خشک کردم و یه "یا علی" گفتم و پریدم بیرون.
دیروز چشمتون روز بد نبینه که دیدم یه بسته گردو...
درباره

- Luckylooker
- این بلاگ تحفه درویش است. برگ هایی از زندگی یک همجنس گراست که هنوز سبز اند.