از دور قفسی میان شهر دیدم. با خود گفتم حتماً پرنده بزرگی را در این قفس خواهند کرد. هرچه صبر کردم، هیچ پرنده ای ندیدم!


آقا گفته شده مداحان نوحه قناعت بخونن. همین ماه رمضونی، علی و نقی و جعفر و بقیه کلی مال و اموال داشتن و خدم و حشم. پس چی شد؟! اگه بنا باشه با نوحه کار جلو بره که ما بهتر بلدیم. دهن گشاد و با گریه دم بدید (جاهای لازم رو هم کش بدید. بیشتر آخر جمله ها، آخر کار) "یه وقت زنــــــــــی، میــــــــــدونی یه مرد می یاد می گیرتت. یه وقت مردی، می دونی یه زنی هست که آروومت کنه ولی دوجنس گراها چــــــــــی ؟ نمیدونه با کی بره. بدتر از اون، دوجنسه ها چــــــــــی؟ زنه ولی صداش مردوو نــــــــــس. بمیرم که نباشم و بی احترامی مردم رو ببینــــــــــم. یه وقت مردی می گن زن بگیــــــــــر ؛ می گی نمی خــــــــــوام. اونا نمی فهمــــــــــن. می گن حتما بی پولــــــــــه. ولی نمی دونــــــــــن که تو نمی تونــــــــــی ؛ نه اینکه نخوای. می خوای دلشونو نشکونی می گی می خوام سرباز آقا باشــــــــــم. زن دست و پامو مــــــــــیبنده. هق هق هه هه ه .... یه وقت هست هرچی مادرت می گه دختر داری پیــــــــــر می شی یه پسر خوب اومــــــــــددددددده تو فقط گریه می کنــــــــــی جواب نمی د ــــــــــی ... آی بمیــــــــــرررررررررم ..."
چند وقتی بود می خواستم از سوپری گردو بگیرم. از این بسته های چینی، غیر چینی. دو سه روز سرک می کشیدم تو یخچالش؛ همون جای همیشگی. به خیال اینکه تموم کرده می یاره چیزی نگفتم. روز چهارم دلم رو زدم به دریا یه جور که خیس نشه پرسیدم از گردو خبری نیست انگار؟! حاجی سوپری ما هم گفت: "نمی خرن این منطقه؛ گرون شده، بیاریم می مونه. والّا ما که یکماهه سود نکردیم. روزی گرون می شه جنسا. هر چی فروختیم جنس خریدیم جاشو پر کنیم. بی خود سرپا واستادیم به خدا." منم زود آب تنم رو خشک کردم و یه "یا علی" گفتم و پریدم بیرون. دیروز چشمتون روز بد نبینه که دیدم یه بسته گردو گذاشته جای همیشگی و از دور چپ چپ نگا می کنه. آقا برداشتن ما همون و 15 هزار تومن (150000 ریال) جرینگی دادن سر این یه قلم نیم کیلویی همون. از دیروز تا حالا گهگاه یه نصفه گردو می شکونم و نمی دونی با چه احساس شاهانه ای می ذارم دهنم. با خودم گفتم این جمهوری اسلامی یه شاه برد ولی خدا وکیلی همه رو شاه کرد! بلا به دور. توضیح: عفیر معادل 1000 تومان و یک آخوندی معادل 10000 تومان است.

درباره

عکس من
این بلاگ تحفه درویش است. برگ هایی از زندگی یک همجنس گراست که هنوز سبز اند.

برگه ها

هم آغوش شانه های عشق

و چه زيبا در سكوتی شبانه، دو شانه مردانه یک سنگيني را پناه مي شود.

طراحی شده توسط زنورس | تبدیل شده توسط قالبهای پلاس