ما هستيم
0
وقتی همه وجودت محبتی سوزان است و خسته تر از هميشه آغوش پر محبتی می خواهی كه برایت باز شود، آنگاه كه همه احساست پشت مردمکهای خيس نبايستي ديده شود و با بغض گلو به اجبار پائين مي رود. وقتی می بینی دست در دست و شانه به شانه مي شود راه رفت و عشق را به زبان آورد و تو از همه اینها محروم شده ای آنگاه باور مي كني که گي هستی. اقلیتی محکوم به فروخوردن عشق. محکوم به پنهان كردن عشق. محكوم به گشتن و نیافتن و سخت یافتن و می خواهی پرواز کنی تا نباشی و نبودنت زیباتر از همیشه و بهتر از هر آغوشی تو را در بر می گیرد.حالا با من آرزو می کنی!کاش جائي بودم كه می...
درباره

- Luckylooker
- این بلاگ تحفه درویش است. برگ هایی از زندگی یک همجنس گراست که هنوز سبز اند.